این مطلب، پیش از این، در لادستان منتشر شده است:
مقام عظمای ولایت، سال 93 را بنام «اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملی و مدیریت جهادی» نامگذاری کردند. بالتبع و در ظاهر امر، حل دو مسئله را برای این سال برگزیده اند بنام های «اقتصاد و فرهنگ».
اما اگر کمی به عقب بازگردیم و به روزهای آغاز به کار دولت یازدهم نگاهی کنیم، رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت در تاریخ 6 شهریور ماه 1392، فرمودند: «به نظر من دو مسئله است که اقتضا میکند که ما نگاهمان را به اینها توجّه بدهیم: یکى مسئلهى اقتصاد است، یکى مسئلهى علم است؛ اقتصاد و علم، این دو به نظر من چیزهایى است که امروز باید در ردیف اوّل اولویّتهاى ما قرار بگیرد؛ هم شما که قوّهى مجریّه هستید، و هم در درجهى بعد قواى دیگر.»
پس از آن و در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری (15 اسفند 92)، نگران بودن خود را نسبت به مسئله ی فرهنگ بیان کردند.
در آغاز سال 93 نیز، رهبر معظم انقلاب توجه به مسئله فرهنگ را واجب دانستند و از تمامی آحاد مردم و قوای سه گانه درخواست کردند که این مسئله را همگام با مسئله اقتصاد حل و فصل کنند.
لذا وظایف دولت، علاوه بر علم و اقتصاد، فرهنگ نیز هست. اما این وظیفه به مثابه ی زمینی است که بازی روی آن صورت می گیرد: «چون فرهنگ، به معنای هوایی است که ما تنفّس میکنیم؛ شما ناچار هوا را تنفّس میکنید، چه بخواهید، چه نخواهید؛ اگر این هوا تمیز باشد، آثاری دارد در بدن شما؛ اگر این هوا کثیف باشد، آثار دیگری دارد. فرهنگ یک کشور مثل هوا است؛ اگر درست باشد، آثاری دارد. ... اگر بخواهیم مصرف تولیدات داخلی به معنای واقعی کلمه تحقّق پیدا کند، باید فرهنگ [مصرف] تولید داخلی در ذهن مردم جا بیفتد؛ اگر بخواهیم مردم اسراف نکنند، بایستی این باور مردم بشود؛ این یعنی فرهنگ. فرهنگ یعنی باورهای مردم، ایمان مردم، عادات مردم، آن چیزهایی که مردم در زندگی روزمره با آن سر و کار دائمی دارند و الهامبخش مردم در حرکات و اعمال آنها است؛ فرهنگ این است؛ این پس خیلی اهمّیّت دارد. مثلاً در حوزهی اجتماعی، قانونگرایی ــ که مردم به قانون احترام بگذارند ــ یک فرهنگ است؛ تعاون اجتماعی یک فرهنگ است؛ تشکیل خانواده و ازدواج یک فرهنگ است؛ تعداد فرزندان یک فرهنگ است؛ اگر در این چیزها بینش مردم و جهتگیری مردم جهتگیری درستی باشد، زندگی در جامعه جوری خواهد شد؛ اگر خدایناکرده جهتگیری غلط باشد، زندگی جوری دیگری خواهد شد» (1 فروردین ماه 1393)
اما می پردازیم به دو مسئله ی دیگر: علم و اقتصاد
1. «توجه به علم و ریشه کن کردن بی سوادی» و «توجه به تولیدات درونی»، آلمان را در دهه ی 1870 میلادی ابرقدرت کرد.
2. دانشمندان و کل نگران جهانی، سال های 2011 به بعد را، ژئوپولتیک دانش - قدرت می دانند. این ژئوپولتیک، پس از ژئوپولتیک های استعمار (از 1789 -انقلاب فرانسه- تا 1945)، جنگ سرد (از 1945 -پایان جنگ جهانی دوم- تا 1990) و مقاومت ( از 1990 - فروپاشی شوروی- تا 2011) بوجود آمد و وجه جغرافیایی بودن را از آن خارج کرد. مکان، دیگر در ژئوپولتیک جهانی دانش - قدرت مطرح نیست و قدرتمند شدن کشورها به صرف منابع جغرافیایی و دیگر خصوصیات آن میسر نیست.
3. ارکان نظام سلطه شامل لیبرالیسم، کاپیتالیسم و اومانیسم است که این نظام را شکل داده است. لیبرالیسم، شیوه ی حکومت کردن سلطه، کاپیتالیسم شیوه ی اقتصادی آنها و اومانیسم نیز رکن سوم این نظام به ظاهر مترقی است.
4. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، جمهوری اسلامی نظام مقاومت را پایه ریزی کرد که دارای سه رکن متناظر با ارکان نظام سلطه است: ولایت فقیه بدیل لیبرالیسم در حکومت داری، خدامحوری و شریعت اسلام نیز بدیل اومانیسم و انسان محوری آنها.
اما جای خالی رکن سوم این مثلث نظام سازی را به هم می ریزد. اقتصادی که در نظام سلطه، مبتنی بر سرمایه داری است توانسته است آن نظام را در سراسر جهان حاکم گرداند. اینجاست که تعیین اولویت برای دولت یازدهم توسط رهبر معظم انقلاب معنا می یابد.