بمناسبت 16 آذر: «دانشجو» یا «شترمرغ»؟!!
فرض کنید به جای ایجاد دانشگاههای دولتی، شبه دولتی، غیر دولتی و آزاد، به همان تعداد پرورشگاه شترمرغ تاسیس کرده بودیم.
از فواید و محصولات اینکار که بخواهم بگویم شاید بیشتر از موارد زیر باشد:
1. گوشت قرمز شترمرغ که کم چرب و کم کلسترول با طبیعتی گرم و دارای آهن است که گوشت این پرنده را از سایر گوشتهای قرمز متمایز میسازد.
2. پوست نرم، لطیف و با مقاومت بالای شترمرغ که با داشتن فولیکولهای برروی پوست، امتیاز دیگر این پرنده نسبت به سایر دامها است. به طوری که پوست شترمرغ در بازارهای جهانی تا ۴۰۰ دلار قیمت دارد.
3. مغز این پرنده در درمان بیماری آلزایمر موثر است و از بافت زانوی شترمرغ جهت دستگاههای الکترونیکی، مخابراتی استفاده میشود. حتی میتوان قرنیه چشم این پرنده را به قرنیه چشم انسان پیوند زد.
برگردیم به موضوع اصلی که همان دانشگاه است. هر ساله چه هزینههایی که برای جوانان در عرصهی تحصیلات تکمیلی و آموزش عالی خرج میشود! و چه بسا هیچگاه جبران نشود.
جملات بالا را نوشتم برای اینکه بتوانیم مقایسهای بین ثمردهی پرورش شترمرغ یا تولید دانشجو -به اصطلاح عام آن- توسط دانشگاهها انجام دهیم. با این مقایسه حداقل اقتصادی و هر چند ناقص، چهقدر هزینه و ارز که از کشور خارج نمیشود و به تبع آن الان بجای اینکه دلار آمریکا به پول وطنی 3300 تومان باشد بفرض میشد 2700 و چه بسا پایینتر از این مقدار...
و باز هم از فواید این فرض، به تبع اعتبارات آن در داخل کشور مصرف میشد؛ مثلاً در تولید نیروگاههای برق آبی، هستهای، رآکتورهای جدید برای اقدامات صلحآمیز هستهای و هزاران هزار چیز دیگر که نداریم و ... با توجه به ظرفیتهای درونزای جامعه ایرانی و هزینهها صرفاً در استفاده از این استعدادها بدون داشتن چشم امید به خارج از مرزهای کشور صرف میشد.
اما چنین چیزی یا امکانپذیر نبوده یا نخواستهاند...
پس باید به دنبال آسیب شناسی این مسئله باشیم که چرا دانشگاه و دانشجو در ایالات متحده و بریتانیا مفید فایدهتر از وجود دانشگاه و دانشجو در این مرزوبوم است؟ چرا پایاننامه فارغالتحصیلی ایرانی در رشتهی علوم ریاضی در انگلستان به همراه چند پایاننامهی دیگر از همین سنخ، تبدیل به صنعت ساخت پرینترهای جوهرافشان میشود؛ اما پایاننامههای دانشگاههای صنعتی شریف و امیرکبیر فقط و فقط در ردیفهای کتابخانه خاک میخورند اگر چه که بخش قابل توجهی از آنها قابلیت اجرایی شدن دارند اما بنا به دلایلی نخواستهایم اجراییشان کنیم؟ آیا تا به حال به این موضوعات فکر کردهاید؟
با توجه به مطالب ذکر شده، مشکل و معضل اصلی را دانشجو نبودن «دانشجو» میدانم؛ به این خاطر که دانشگاه را او «دانشگاه» کرده است و بس.
و بیدرنگ باید گفت همیشه ما دانشجو میسازیم و غربیها «دانشجو» های ما را به «دانشجو» تغییر میدهند و از آن انواع استفادهها مینمایند.
البته مشکلی که گریبان گیر همهی ما شده و ما را کلافه کرده، از سویی نظام آموزشی آکادمیک محض است و از سویی دیگر عدم نیاز جامعه به دانشِ دانشجو و در ازای آن به مدرک اوست. به همین خاطر و همچنین توجه بیش از حد به تمدید یا توافق مندرج در آیندهی مذاکرات هستهای است که مجالی برای تفکر متفکران و عمل سیاستمداران باقی نمیماند.
دانشجویی که محل تحصیلش را «دانشگاه» کند، دانشجوست. دانشجو بودن را به این معنا میدانم که واقعاً در طلب علم و دانش در دانشگاه یا در هر جای دیگر است؛ مهم نیست که لفظ دانشجو به او اطلاق شود یا نه! بر خلاف «دانشجو» هایی که فقط سنگ تحصیل دانش را به سینه میزنند با اینکه شاید ذرهای از آن هم به حقیقت درنیافتهاند!
با بازگشتی دوباره به موضوع اصلی نوشته، در مییابیم که «دانشجو» ها، «دانشگاه» را ساختهاند که جز ضرر، نفعی ندارد و «دانشجو» ها، «دانشگاه» را.
ای کاش بجای «دانشجو»، «شترمرغ» داشتیم و بجای اینکه بیاختیار دانشگاه را به پرورشگاه شترمرغ –البته بدون هیچگونه مزیت اقتصادی- بدل کنیم، آن را با سعی و تلاشی مضاعف به «دانشگاه» تبدیل نماییم؛ باشد که پیشتاز در تسخیر مرزهای دانش شویم. انشاءالله
- ۹۳/۰۹/۱۵
در ضمن کلیشه ای نوشته شده